نوشته شده در تاریخ 93/3/11 ساعت 10:59 ع توسط دکتر بالتازار
یا هو
نسخه پیچ که سبد حاوی " 30 تا انمای آساکول " رو بلند کرده بود گفت : هه هه هه دست راستم از کار افتاد !
گفتم : دست راستو میخوای چیکار ؟؟؟ تو که نامه عملتم با دست چپ میخوای بگیری !!!
نسخه پیچ چند دقیقه ای صندوق رو به همکارش سپرد .
رفت و برگشت و گفت : باز یه دقیقه اینجا رو بهش سپردم به هم ریخته . تازه مرتب کرده بودم !
گفتم : نگو به هم ریخته . بگو " با یه نظم دیگه ای چیده !!!
گفت
: آها ( همون ) نیمه ی خالی لیوان رو نگاه کنیم ؟!!
نسخه پیچ که چند ماهیه داماد یه خانواده ی تک دختر شده بود
و کدورتی بینشون پیش اومده بود گفت : بنده های خدا می گفتن " پسر مایی " - کسی رو نداشتن . پسر هم نداشتن .
گفتم : حالا مگه دارن ؟
گفت : حالا هم ندارن . من کاری باهاشون کردم که فرق پسر و دوماد رو بدونن !!!
همه زدیم زیر خنده .
دیدم کلی شامپو و اجناس خارجی روی میز چیده و داره قیمتشو وارد کامپیوتر می کنه .
گفتم : چیه محصولات خارجی . اقلا جنس ایرانی هم کنارش بذارین که حق انتخابو به مشتری بدین .
گفت : جنس ایرانی کیفیت نداره .
گفتم : خودت چه شامپویی به سرت می زنی ؟؟؟
گفت
: تخم مرغی ( داروگر ) !!!